در جهان قرنهاست که نظام سرمایه داری یا همان کاپیتالیسم بر قرار است.
این نظام در باطن تغییری نمیکند ولی در ظاهر به اشکال حکومتی مختلف بنا بر سود بیشتر و رقابتی محدودتر ، در نهادهای سیاسی تغییر شکل میدهد.
در صده ی اخیر شکل گلوبالیسم برای کاپیتالیسم شکلی تازه در تاریخ بشر برای تحرک بیشتر سرمایه در جهان بوده.
نظام سرمایهداری یک نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که در آن ابزار تولید (مانند کارخانهها، زمین، ماشینآلات و …) عمدتاً در مالکیت خصوصی قرار دارند و فعالیتهای اقتصادی بر پایه سود انجام میگیرند. در این نظام، بازار آزاد نقش تعیینکنندهای در قیمتگذاری کالاها و خدمات دارد و رقابت میان بنگاهها تشویق میشود.
ویژگیهای اصلی سرمایهداری:
1. مالکیت خصوصی: افراد و شرکتها میتوانند دارایی داشته باشند و آزادانه در بازار فعالیت کنند.
2. بازار آزاد: قیمتها و تولیدات بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشوند، نه برنامهریزی مرکزی.
3. انگیزه سود: محرک اصلی تولید و سرمایهگذاری، دستیابی به سود بیشتر است.
4. رقابت: شرکتها برای جذب مشتری و کسب سود بیشتر با یکدیگر رقابت میکنند.
5. حداقل دخالت دولت: در شکل کلاسیک آن، دولت فقط نظم عمومی را حفظ میکند و در امور اقتصادی دخالت نمیکند (البته در سرمایهداری مدرن، نوعی مداخله برای تنظیم بازار و خدمات اجتماعی وجود دارد).
با این حال در شکل گلوبالیستی که به ظاهر با شعار دمکراسی اداره میشود بحرانهایی بوجود میاید که آن بیشتر بخاطر نبود قدرتی مرکزی است که بتواند بر سرمایه و سرمایه داران کنترل داشته باشد.
در چین حرب کمونسیتی که از یک نوع فاشیسم ریشه میگیرد بر سرمایه اداره ی کامل دارد و این باعث یک نوع سرمایه داری موثر و بدون رقیب برای چین میباشد و شوروی کمونیستی سابق و الان روسیه الیگارشی هم بر سرمایه و سرمایه داران کنترل کامل را دارند.
اما سرمایه داری در کشورهای آزادتر آن سود دهی ای که آنان انتظارش را دارند را نمیدهد و آن از جمله به خاطر بروکراسی هست که دمکراسی ، حفاظت محیط زیست و حقوق بشر و قوانین حمایت از کارگران آنان را پاگیر میکند.
اروپا و بعد ها آمریکا تلاشهای فراوانی برای دمکراسی و حقوق بشر در طی قرنها کرده اند و به راحتی فاشیسم ( حد اقل به شکل واضح )را نمیتوانند قبول کنند ولی شاید الان کشور جلودار گلوبالیسم یعنی آمریکا در حال تغییراتی است که شاید به نظام فاشیستی نزدیک باشد.
آن هم به دلیل تمرکز قدرت در حکومتی است که به نفع سرمایه دارانی محدود به انجامد.
نابرابری ای که در نظام سرمایه داری گلوبالیستی دیده میشود به مراتب در نظام سرمایه داری فاشیستی بیشتر جلوه خواهد کرد. قشر متوسط در کشورهای غربی کمتر و فاصله ی اجتماعی گسترده تر خواهد شد.
تمرکز قدرت بر سرمایه بدست دولتی وابسته به سرمایه داران محدود تری می افتد و حرکت سرمایه در جهان کند تر خواهد شد.
قانون کار بدست دولت فاشیستی فقط به نفع سرمایه داران عوض خواهد شد و قشر فقیرتری در کشورهای سرمایه داری رشد خواهند کرد.
دولت فاشیستیبمراتب اهمیت کمتری به محیط زشیت میدهد و مانند گلوبالیست ها دیگر حتی به ظاهر هم نیازی به حمایت از محیط زیست را نمیکند.
در مقابل ثبات بیشتری در بازار پدید میاید و بحرانهای اقتصادی کمتری دیده میشود.
پیوند میان فاشیسم و سود بیشتر (چه برای دولت، چه برای نخبگان اقتصادی) موضوعی مهم و پیچیده است. در اینجا چند بُعد کلیدی از این رابطه را بررسی میکنیم:
۱. فاشیسم و کنترل بر بازار برای سود بیشتر
فاشیسم بازار آزاد را کاملاً رد نمیکند؛ بلکه آن را کنترلشده و در خدمت دولت میخواهد. در این چارچوب:
• دولت مداخلهگر و هدایتگر اقتصاد است، اما مالک تمام ابزار تولید نیست.
• شرکتهای بزرگ در ازای وفاداری به رژیم، از انحصار، قراردادهای دولتی و حذف رقبا بهرهمند میشوند.
• سودآوری بالا حاصل میشود، اما نه برای همه؛ بلکه برای نخبگان نزدیک به قدرت.
۲. حذف رقابت و افزایش سود
در نظامهای فاشیستی:
• اتحادیههای کارگری سرکوب میشوند، در نتیجه دستمزدها کنترلشده باقی میمانند.
• اعتراضها ممنوع یا بیاثر میشوند، و سرمایهگذاران از «ثبات سیاسی» سود میبرند.
• رقابت خارجی محدود یا حذف میشود (مثلاً با سیاستهای حمایتگرایانه یا ملیگرایی اقتصادی).
۳. جنگ و اقتصاد نظامی
فاشیسم تمایل به نظامیگری دارد:
• تولید نظامی و صنایع دفاعی رشد انفجاری مییابند.
• جنگ یا تهدید به جنگ، باعث افزایش سرمایهگذاری دولتی در صنایع کلیدی میشود.
• این یعنی سود عظیم برای شرکتهایی که در خدمت ماشین جنگی هستند.
۴. فاشیسم و سرمایهداری انحصاری
در عمل، فاشیسم اغلب به شکل سرمایهداری انحصاری با چهره اقتدارگرا در میآید:
• رقابت حذف میشود، بازار در دست چند بازیگر نزدیک به قدرت میافتد.
• آزادی مطبوعات و شفافیت حذف میشود، پس فساد و رانتخواری رشد میکند.
• این ساختار، بیشترین سود را برای اقلیت حاکم فراهم میکند.
در نتیجه، فاشیسم سودآور است—اما نه برای همه، بلکه برای اقلیتی که در مرکز قدرت اقتصادی–سیاسی قرار دارند.
حال باید دید که آیا اقدامات ترامپ در محدود کردن دانشگاهها، سانسور برخی واژگان در تحقیقات علمی، و لغو سیاستهای چندفرهنگی، فاشیستی محسوب میشود؟ بیایید آن را در چند مرحله بررسی کنیم:
۱. نمونههایی از اقدامات ترامپ در این زمینه:
الف) محدودیت در تحقیقات علمی:
در دوران ریاستجمهوری ترامپ:
• گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه وزارت بهداشت و خدمات انسانی (HHS) به مراکز تحقیقاتی مانند CDC اعلام کرده بود از واژههایی مانند «مبتنی بر شواهد»، «مبتنی بر علم»، «گوناگونی جنسیتی»، و «حقوق ترنسجندرها» پرهیز کنند.
• برخی پژوهشگران این را نوعی سانسور علمی دانستند.
ب) حمله به نهادهای دانشگاهی نخبگرا (مانند هاروارد):
• ترامپ بارها دانشگاههای معتبر را به «نفوذ لیبرالها» متهم کرد.
• اقداماتی علیه پذیرش مثبتگرا (affirmative action) و بودجههای مرتبط با عدالت نژادی صورت گرفت.
ج) لغو یا تضعیف سیاستهای چندفرهنگی:
• ترامپ در سال ۲۰۲۰، با صدور فرمان اجرایی، برنامههای آموزشی درباره نژادپرستی سیستماتیک را در نهادهای فدرال ممنوع کرد و آنها را «آموزشهای ضدآمریکایی» خواند.
۲. آیا اینها رفتارهای فاشیستی هستند؟
از منظر علمی:
کارشناسان علوم سیاسی مانند جیسون استنلی (نویسنده کتاب How Fascism Works) هشدار میدهند که یکی از ابزارهای فاشیسم مدرن:
• حمله به نهادهای تولید حقیقت (دانشگاهها، مطبوعات).
• بازنویسی زبان رسمی و علمی.
• تضعیف چندصدایی و تحمیل یک روایت فرهنگی واحد است.
بر اساس این معیارها، بخشی از رفتارهای ترامپ گرایشهای فاشیستی داشتند، بهویژه در زمینه:
• محدودسازی آزادی آکادمیک.
• تحمیل زبان ایدئولوژیک.
• نفی چندفرهنگی بودن جامعه آمریکا.
اما:
• این اقدامات هنوز در چارچوب ساختار دموکراتیک رخ داده و با واکنش نهادها و جامعه مدنی مواجه شدهاند.
• هنوز به مرحله کنترل کامل نهادهای علمی نرسیدهاند، برخلاف آنچه در فاشیسم کلاسیک رخ داد.
پس به این نتیجه میرسیم که
بله، رفتارهای ترامپ در محدود کردن زبان علمی، حمله به چندفرهنگی، و تضعیف استقلال دانشگاهها نشانههایی از گرایش فاشیستی مدرن دارند. اینها بخشی از تلاش برای ساختن یک روایت رسمی و حذف دیدگاههای متنوع در جامعهاند—کاری که در فاشیسم تاریخی نیز دیدهایم.
با این حال، آمریکا هنوز در برابر چنین روندهایی ساختارهای مقاومی دارد و نمیتوان گفت که این اقدامات بهتنهایی کشور را به فاشیسم کامل کشاندهاند.
پس آقای ترامپ را هنوز یک فاشیست نمیتوان نام برد ولی ما ایرانیان همانطور که شهریارمان می فرمایند باید فقط به خودمان اتکا کنیم.
No comment