ایران و آمریکا پیش از آشوب ۱۳۵۷: دوستی تاریخی با چهرههایی چون شوستر، باسکروییل، حاجی حسینقلی خان نواب
مقدمه
پیش از سال ۱۳۵۷، روابط میان ایران و ایالات متحده آمریکا عمدتاً بر پایه احترام، دوستی و همکاریهای فرهنگی، آموزشی و اقتصادی بنا شده بود. برخلاف قدرتهای استعماری آن زمان مانند روسیه و بریتانیا که سیاستهایی سلطهجویانه در قبال ایران داشتند، آمریکا در نخستین تعاملات خود با ایران، چهرهای انساندوستانه و بیطرف از خود نشان داد. این چهره با حضور شخصیتهای نیک نیتی همچون مورگان شوستر و هوارد باسکروییل در حافظه تاریخی ملت ایران جاودانه شده است.
شروع روابط دوستانه
اولین تماسهای رسمی ایران و آمریکا به قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد، زمانی که ایران درگیر بحرانهای داخلی و فشار قدرتهای خارجی بود. آمریکا در آن دوران، بهجای دخالت سیاسی یا نظامی، از طریق ارسال معلمان، پزشکان و مبلغان مذهبی، تلاش داشت به بهبود وضعیت اجتماعی و آموزشی در ایران کمک کند. این تعاملات اولیه، پایهگذار نوعی اعتماد متقابل میان دو کشور شد.
هوارد باسکروییل: قهرمان آمریکایی مشروطه ایران
هوارد باسکروییل (Howard C. Baskerville) جوانی ۲۴ ساله، اهل ایالت نبراسکای آمریکا، در سال ۱۹۰۷ برای تدریس در مدرسه آمریکایی تبریز به ایران آمد. در آن زمان، مردم ایران درگیر انقلاب مشروطه برای رسیدن به آزادی و قانونگرایی بودند. باسکروییل که به آرمانهای آزادیخواهانه باور داشت، نتوانست در برابر رنج و ظلمی که بر مردم تبریز میرفت، بیتفاوت بماند.
اقدامات و فداکاری باسکروییل:
- او به رغم هشدار سفارت آمریکا، به نیروهای مشروطه طلب پیوست.
- نقش مهمی در آموزش نظامی به جوانان تبریزی ایفا کرد.
- در ۲۹ فروردین ۱۲۸۸ (۱۹ آوریل ۱۹۰۹)، در جریان نبردی در نزدیکی تبریز کشته شد.
باسکروییل در ایران نه به عنوان یک بیگانه، بلکه به عنوان یک شهید آزادی شناخته شد. بر روی سنگ مزار او نوشته شده:
“او فرزند آمریکا بود، اما جان خود را برای ایران فدا کرد.”
مورگان شوستر: آمریکاییای که با فساد و استبداد جنگید
مورگان شوستر (Morgan Shuster) حقوقدان و حسابدار برجسته آمریکایی، در سال ۱۹۱۱ و به دعوت دولت مشروطه، به عنوان خزانه دار کل ایران منصوب شد. در آن زمان، ایران با وضعیت وخیم مالی و فشارهای خارجی روبهرو بود. شوستر با شجاعت و درایت، وارد عرصهای شد که در آن منافع روسیه و بریتانیا تهدید میشد.
اصلاحات و خدمات شوستر:
- او نظام مالی ایران را بازسازی کرد و جلوی فرار مالیاتی اشراف را گرفت.
- با فساد مالی درباریان و نفوذ خارجی بهشدت مقابله کرد.
- با استقلال کامل از قدرتهای بیگانه، سعی کرد منابع مالی ایران را در دست مردم قرار دهد.
با وجود تلاشهایش، دخالت مستقیم روسیه و تهدید نظامی باعث شد مجلس ایران مجبور به برکناری او شود. پس از بازگشت به آمریکا، شوستر کتابی با عنوان “خفه کردن ایران” (The Strangling of Persia) نوشت که در آن پرده از ظلم قدرتهای استعماری و مظلومیت ملت ایران برداشت. این کتاب در زمان خود تاثیر زیادی در افکار عمومی غرب گذاشت.
یک شخصیت تاریخی دیگر
حاجی واشنگتن یک شخصیت تاریخی و همچنین عنوان یک فیلم مشهور ایرانی است.
از نظر تاریخی:
«حاجی واشنگتن» لقب حاجی حسینقلی خان نواب بود، نخستین سفیر رسمی ایران در ایالات متحده آمریکا در دوره قاجار (دوره ناصرالدین شاه). او در اواخر قرن ۱۹ (دهه ۱۸۸۰) به آمریکا فرستاده شد. کارش بسیار دشوار بود چون ایران و آمریکا تازه داشتند روابط رسمی برقرار میکردند، و او در واشنگتن در نوعی انزوا و سختی زندگی میکرد. روایتهایی از غربت، فقر و بیتوجهی به او در آن سالها وجود دارد.
از نظر هنری:
فیلمی به نام «حاجی واشنگتن» ساختهٔ علی حاتمی (کارگردان ایرانی) در سال ۱۳۶۱ تولید شد. در این فیلم، عزتالله انتظامی نقش حاجی واشنگتن را بازی میکند. فیلم زندگی سخت، تنهایی و کشمکشهای اخلاقی حاجی حسینقلی خان را در واشنگتن با نگاهی شاعرانه و تلخ روایت میکند. این فیلم یکی از آثار شاخص سینمای ایران است که تلفیقی از تاریخ و طنز تلخ دارد.
رابطه ایران و آمریکا در دهههای بعد
تا دهه ۱۹۷۰ میلادی، روابط ایران و آمریکا در ابعاد مختلفی توسعه یافت:
- آمریکا حامی برنامههای آموزشی و بهداشتی در ایران شد؛
- دانشگاهها و بیمارستانهای مدرن با کمک آمریکاییها تأسیس شدند؛
- آمریکا کمکهای اقتصادی و فنی گستردهای در اختیار ایران قرار داد؛
- جوانان ایرانی در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی، برای تحصیل به آمریکا میرفتند و با آغوش باز پذیرفته میشدند.
در آن سالها، بسیاری از ایرانیان، ایالات متحده را نه یک تهدید، بلکه دوستی قابلاعتماد میدانستند. تصاویری از دانشجویان ایرانی در دانشگاههای آمریکا، همکاریهای پزشکی در خوزستان و پروژههای مشترک توسعهای، گواهی بر این رابطه حسنه بود.
«قرارداد مودت و دوستی ایران و آمریکا» ( Treaty of Amity, Economic Relations, and Consular Rights)
یک توافق رسمی بین ایران و ایالات متحده بود که در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۳۴ (۱۵ اوت ۱۹۵۵) امضا شد، در دوره دولت محمدرضا شاه آریامهر و دولت آیزنهاور در آمریکا.
⸻
خلاصه این قرارداد:
• هدفش گسترش روابط دوستانه، اقتصادی و حقوقی بین دو کشور بود.
• ایران و آمریکا متعهد شدند که:
• بازرگانی و سرمایهگذاریهای دو کشور آزاد باشد.
• حقوق شهروندان هر کشور در کشور دیگر رعایت شود (مثلاً حق دادخواهی، حق مالکیت و غیره).
• کنسولگریها و سفارتخانهها بتوانند آزادانه فعالیت کنند.
• تبعیض اقتصادی علیه اتباع کشور مقابل ممنوع باشد.
در واقع: این قرارداد به ایران و آمریکا یک “چارچوب قانونی رسمی” برای روابط اقتصادی و دیپلماتیک داد، مثل چیزی که آمریکا با خیلی از متحدانش امضا کرده بود.
⸻
چرا این قرارداد مهم شد؟
• بعد از شورش ۱۳۵۷، روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا قطع شد، ولی این قرارداد مودت از نظر حقوقی همچنان وجود داشت!
• در دهههای بعد، ایران چندین بار به این قرارداد استناد کرد و آمریکا را در دادگاههای بینالمللی (مثلاً دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه) تحت پیگرد حقوقی قرار داد.
مثلاً:
• در سال ۲۰۱۸ ایران شکایتی علیه آمریکا در دادگاه لاهه مطرح کرد (به خاطر تحریمهای ترامپ) و گفت این تحریمها ناقض قرارداد مودت ۱۹۵۵ است.
• دادگاه بینالمللی هم تا حدی حق را به ایران داد و آمریکا را موظف کرد برخی محدودیتهای انسانی را بردارد.
⸻
پایان داستان؟
• در سال ۲۰۱۸ دولت ترامپ اعلام کرد که به طور رسمی از این «قرارداد مودت» خارج میشود.
• ولی چون خروج از یک معاهده زمانبر است، مسائل حقوقی آن هنوز تا چند سال ادامه داشت.
⸻
نقش آمریکا در سقوط رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷
وحشتناک و تاسف آوره که پس از اعدامهای دسته جمعی اوایل شورش ۱۳۵۷، نمایندههای انگلیس و آمریکا در سردخانههای نگهداری اجساد حضور پیدا میکنند و ژنرالها را تک تک با اسم و صورت چک میکنند تا مطمئن بشوند کسی از قلم نیافتاده! حیرت آور و شگفت انگیزه که اگر این نمایندگان خارجی اجساد رو چک میکنند، پس این شورش کی بوده؟ آگاه باشیم بعد از ۴۵سال که از آن شورش میگذرد و این همه مدارک بدست آمده است، اگر کسی شک دارد به اینکه این شورش، انقلاب مردم ایران نبود بلکه کودتای انگلیس و آمریکا بود!!
نقش آمریکا در سقوط رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ (انقلاب اسلامی ایران) یکی از مباحث بسیار حساس و بحثبرانگیز در تاریخ معاصر است. خلاصه میتوان گفت:
۱. حمایت سنتی از محمد رضا شاه فقید:
آمریکا از زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به طور جدی از محمدرضا شاه حمایت میکرد، زیرا ایران را به عنوان متحدی کلیدی در مقابل شوروی ( تا تغییر نظام شوروی )در جنگ سرد میدید.
۲. تغییر نگاه در دهه ۷۰ میلادی:
و خصوصا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر (از ۱۹۷۷)، آمریکا سیاست حقوق بشر را به محور دیپلماسیاش تبدیل کرد. این باعث شد که نسبت به ، به اصطلاح سرکوب سیاسی در ایران انتقاداتی مطرح شود و فشار غیرمستقیمی بر شاه فقید برای انجام به اصطلاح “اصلاحات سیاسی” وارد شود.
۳. فشار به شاه برای آزادیهای سیاسی:
آمریکا شاه را تشویق به باز کردن فضای سیاسی، آزادی زندانیان سیاسی و کاهش خشونت دستگاههای امنیتی (مثل ساواک که قائم مقام آن کسی جز فردوس مزدور انگلستان و آمریکا و نوچه های دست نشانده ی او در ساواک ) کرد. این عقبنشینیها به اپوزیسیون فرصت بیشتری برای رشد و اعتراض داد.
۴. آمریکا نه در عرصه ی داخلی در ایران و نه در عرصه ی بین المللی تلاشی برای بقای رژیم پهلوی نکرد و بالعکس در رسانه های خود و بین المللی شاه فقید را در تنگنای سیاسی قرار میداد. سیاستمداران آمریکایی مرتبط به گلوبالیسم هرگز به شاه فقید مانند رضا شاه بزرگ نمیتوانستند در درازمدت اعتماد کنند چون میدانستند ایشان هم بمانند پدرشان قبل از هر چیز یک میهن پرست هستند.( به همین خاطر ما زیاد از سیاستمداران غرب برای حمایت از پهلوی سوم هم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم).
- بررسی گزینههای جایگزین از سالها قبل و حمایت غیر مستقیم از خمینی(از جمله مذاکره با برخی رهبران مذهبی و به اصطلاح ملیگرا) برای مدیریت تغییر احتمالی.
۵. برخی معتقدند که آمریکا عمداً اجازه داد شاه سقوط کند چون فکر میکردند میتوانند روابط خوبی با یک حکومت جدید (حتی اسلامی) برقرار کنند. برخی هم معتقدند که تغییر رژیم در ایران و آوردن رژیمی اسلامی فاشیستی به جای رژیم کمونیستی فاشیستیه شوروی در جهان آنموقع برای نظام گلوبالیستی که داشت شکل میگرفت و نیاز به کنترل بیشتری در جهان داشت لزومی بود.
۶. خروج شاه فقید و بعد از آن:
وقتی شاه در دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کردند ،سفارت آمریکا و مشاوران آمریکایی عملاً کنترل امور را به بختیار (نخست وزیر تازه منصوب) و ارتش سپردند، اما این ساختار خیلی سریع توسط مذهبیون و به ظاهر ملی گرایان ابله و مورد سوء استفاده قرار گرفته مانند بازرگان از هم پاشید.
⸻
در کل:
• آمریکا به صورت واضح و مستقیم فتنه ی ۵۷ را نشان نمیداد که اداره میکند.
• اما سیاستهای متناقض و فشار برای اصلاحات و حمایت نکردن قاطع در بحران نهایی، در تضعیف شاه نقش مهمی داشت.
وقتی در سالهای بعد از فتنه ۵۷ اسناد سفارت آمریکا (مشهور به “اسناد لانه جاسوسی”) منتشر شد، و همچنین وقتی آرشیوهایی از سیا و وزارت خارجه آمریکا در دهههای بعد باز شد، چند نکته مهم دربارهی نقش آمریکا در سال ۵۷ روشن شد:
⸻
۱. ارزیابیهای اشتباه سیا
• سیا (CIA) در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ بارها گزارش داده بود که “رژیم شاه پایدار است” و “هیچ خطر جدی برای سقوط او وجود ندارد.” و این باعث دلگرمی کاذب جناح هایی از سیاستمداران آمریکایی متحد با شاه فقید را میشد.
• تا پاییز ۱۳۵۷، برآوردهای رسمی اطلاعاتی آمریکا همچنان شاه را باثبات میدانستند. این خطای تحلیل باعث شد که آمریکا به اصطلاح “غافلگیر” شود.
۲. تلاش برای مدیریت انتقال قدرت
• اسناد نشان میدهد که سفارت آمریکا در تهران، مخصوصاً سفیر وقت ویلیام سالیوان، از اواسط ۱۳۵۷ ( و مسلما خیلی پیشتر) به وزارت خارجه پیام میداد که باید با مخالفین مذهبی و ملی تماس بگیریم چون سقوط شاه محتمل است.
• سالیوان حتی در مکاتبهای گفت: “شاه باید بفهمد که دوران او تمام شده است.”
(پیام ۹ نوامبر ۱۹۷۸ به واشنگتن)
۳. مذاکره غیررسمی با انقلابیون.
• در ماههای آخر، برخی نمایندگان غیررسمی آمریکا (و بعضاً فرانسویها) با اطرافیان آیتالله خمینی در پاریس تماسهایی برقرار کردند.
• هدف این مذاکرات: اطمینان حاصل کردن از این که بعد از انقلاب، منافع غربی (مخصوصاً جریان نفت) به خطر نیفتد.
۴. فشار بر ارتش برای “بیطرفی”
• یکی از بزرگترین اقدامات پشت پرده آمریکا در دی و بهمن ۱۳۵۷ این بود که از ژنرالهای خائنی مثل فردوست و قره باغی خواست که ارتش شاهنشاهی بی طرف بمانند و علیه آشوب ۵۷ کاری نکنند.
• این موضوع در نشستهای شورای امنیت ملی آمریکا هم بحث شده بود. (مثلاً جلسه ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ با حضور کارتر، برژینسکی، و سایروس ونس).
۵. برنامهی “آلترناتیو بختیار”
• آمریکا از بختیار حمایت کرد، ولی دوگانه عمل کرد: هم به شاه گفت از بختیار حمایت کند، هم پشت پرده امکان خروج شاه از ایران را بررسی کرد.
• آنها فکر میکردند بختیار میتواند یک “انتقال نرم” به حکومت جدید ترتیب دهد. ولی در عمل بختیار حمایت مردمی نداشت و ارتش هم خیلی زود از او جدا شد.
⸻
در مجموع:
آمریکا در ایجاد و تسریع سقوط رژیم پهلوی نقش داشت.
⸻
در زیر چند نمونه از متنهای واقعی و مهم اسناد آمریکایی درباره انقلاب ایران را میخوانیم:
۱. گزارش سیا – آگوست ۱۹۷۸ (مرداد ۱۳۵۷):
“ایران در آستانهی انقلاب نیست. اپوزیسیون پراکنده است و شاه کنترل خود را حفظ کرده است.”
(منبع: CIA National Intelligence Estimate, August 1978)
تحلیل:
این گزارش نشان میدهد که تا ماههای آخر هم سیا خطر انقلاب / تغییر رژیم را جدی نمیخواست بگیرد.
⸻
۲. پیام ویلیام سالیوان به واشنگتن – ۹ نوامبر ۱۹۷۸ (۱۸ آبان ۱۳۵۷):
“ما باید شاه را متقاعد کنیم که سلطنتش پایان یافته. وقت آن رسیده است که ارتش را آماده کنیم تا قدرت را به یک حکومت غیرنظامی انتقال دهد.”
تحلیل:
سفیر آمریکا در تهران به روشنی میگوید شاه باید کنار برود و ارتش نباید برای حفظ او بجنگد.
⸻
۳. دستورالعمل کاخ سفید – جلسه شورای امنیت ملی – ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۶ دی ۱۳۵۷):
“استراتژی ما باید حمایت از خروج شاه، تشکیل دولت غیرنظامی و جلوگیری از هرج و مرج باشد.”
تحلیل:
در این جلسه (فقط ۳ روز قبل از خروج شاه) کارتر و مشاورانش تصمیم میگیرند که از ماندن شاه حمایت نکنند و بیشتر بر مدیریت اوضاع بعد از او تمرکز کنند.
⸻
۴. تماسهای غیررسمی با اطرافیان آیتالله خمینی – پاریس، دسامبر ۱۹۷۸ (آذر ۱۳۵۷):
“پیام آمریکا به آیتالله این بود: ما به دنبال حفظ منافع خود در ایران هستیم و آمادهایم با هر حکومتی که این منافع را تضمین کند، کار کنیم.”
آنها مسلما خمینی را جدی نمیگرفتند ولی افرادی مانند رفسنجانی مزدور را از سالها قبل برای اداره ی امور بعد از تغییر رژیم آموزش داده بودند.
از فردوست هم برای بازسازیه بخش امنیتیه رژیم وابسته ی اسلامی و تشکیل ساواما استفاده های بسیار شد.او سالها در زیر سایه ی رژیم ج ا به بقای خود در ایران عزیزمان به مانند دیگر اجنبی های مزدور زندگیه انگل گونه ی خود را ادامه داد و کسی هم با او کاری نداشت. به جای او میلیون ها ایرانی یا کشته شدند یا به تبعید در گوشه گوشه ی دنیا وادار شدند.
⸻
۵. تحلیل سیا درباره خمینی – ژانویه ۱۹۷۹:
“آیتالله خمینی شخصیتی مذهبی است، اما فاقد یک برنامهی سیاسی دقیق برای ادارهی دولت مدرن.”
تحلیل:
سیا خمینی را یک رهبر مذهبی میدانست که ممکن است بعد از انقلاب نقش زیادی در ادارهی کشور نداشته باشد!
⸻
تعداد ایرانیان مقیم آمریکا
۱. قبل از شورش ۱۳۵۷:
• جامعه ایرانیان در آمریکا نسبتاً کوچک بود.
• طبق آمارهای رسمی آمریکا:
• در سال ۱۹۶۰ حدود ۲۵۰۰ ایرانی در آمریکا زندگی میکردند.
• در سال ۱۹۷۰ تعداد ایرانیان به حدود ۱۰٬۰۰۰ نفر رسید.
• تا ۱۹۷۷-۱۹۷۸ (یعنی یک سال قبل از انقلاب) تخمین زده میشود بین ۳۵٬۰۰۰ تا ۵۰٬۰۰۰ ایرانی در آمریکا بودند.
بیشتر آنها دانشجو، دیپلمات، تجار یا خانوادههای ثروتمند بودند. آمریکا در آن زمان مقصد اصلی دانشجویان ایرانی بود (حدود ۴۰٪ از کل دانشجویان ایرانی خارج از کشور در آمریکا تحصیل میکردند).
⸻
۲. بعد از سال ۱۳۵۷ و تا امروز (۲۰۲۵):
• بعد از انقلاب اسلامی و خصوصاً بعد از جنگ ایران-عراق، موجهای بزرگی از مهاجرت ایرانیان به آمریکا شکل گرفت.
• بر اساس سرشماریهای رسمی و تخمینهای امروزی:
• در سال ۲۰۰۰ حدود ۲۸۰٬۰۰۰ ایرانیتبار در آمریکا ثبت شده بودند.
• در سال ۲۰۱۰ این رقم به ۴۵۰٬۰۰۰ نفر رسید.
• الان (۲۰۲۵) تخمین زده میشود بین ۵۰۰٬۰۰۰ تا ۷۰۰٬۰۰۰ ایرانیتبار در آمریکا زندگی میکنند.
(بسته به اینکه تعریف “ایرانیتبار” شامل نسل دوم و سوم هم بشود یا فقط مهاجران مستقیم.)
بزرگترین تجمعات ایرانیان در آمریکا در این شهرهاست:
• لس آنجلس و اطرافش (که بهش لقب دادهاند “Tehrangeles”)
• منطقه خلیج سانفرانسیسکو
• واشنگتن دیسی و حومه
• دالاس، هیوستون، نیویورک
⸻
نکته:
بعد از شورش ۱۳۵۷، جامعه ایرانیهای آمریکا هم خیلی متنوع تر شد: از دانشمندان، پزشکان و مهندسان گرفته تا هنرمندان، فعالان سیاسی و غیره.
پیش از شورش ۱۳۵۷، روابط ایران و آمریکا برخلاف آنچه بعدها رقم خورد، سرشار از اعتماد، همکاری و دوستی بود. شخصیتهایی چون هوارد باسکروییل ، مورگان شوستر و حاجی حسینقلی خان نواب و شخصیت های دیگر نمادهایی از وجدان انسانی درباره آمریکا در تاریخ ایران هستند. اگرچه سیاستهای جهانی در دهههای بعدی مسیر این روابط را تغییر داد، اما یاد و خاطره آن روزهای دوستی و حمایت واقعی هنوز در دل تاریخ ایران زنده است.
واقعا آدم متاسف میشه از کجا به کجا رسیدیم
ممنون و سپاس از مقاله زیباتون با آرزوی ایران آزاد
جاوید شاه پاینده ایران
سلام شما در مقاله از انقلاب ایران به اسم شورش استفاده کردین در صورتی که این شورش نبود انقلاب بزرگ مردم ایران بود
It was not the people’s choice. It was forced by foreign countries therefore you can not call it revolution.
Peace, prosperity and good relation with others are the most valuble things that we hear from HRH REZA Pahlavi II.