نقش اسرائیل در آینده ی خاورمیانه

9

بیایید مروری به تاریخ  روابط حکومتهای دست نشانده و یا متحد با امپراطوری ها را داشته باشیم.

🛡️ حکومت‌هایی که ابتدا دست‌نشانده یا متحد یک امپراطوری بودند ولی بعد علیه آن اقدام کردند:

1. ایالات متحده آمریکا 🇺🇸

      • امپراطوری حامی اولیه: بریتانیا

      • تغییر وضعیت:  

آمریکا که در اول مستعمره بریتانیا بود، اما در جنگ استقلال (1775–1783) به رهبری از جمله یک ژنرال انگلیس الاصل یعنی جورج واشنگتن که خود در ارتش بریتانیا خدمت میکرد علیه سلطنت بریتانیا شورید و جمهوری مستقلی شد.

2. امپراتوری ژاپن در سده ۱۹ 🇯🇵

      • امپراطوری تأثیرگذار: بریتانیا و آمریکا (نفوذ اقتصادی و فرهنگی از طریق پیمان‌های نابرابر)

      • تغییر وضعیت: ژاپن تحت فشار امپراطوری‌های غربی در دوره میجی مدرن شد، ولی در قرن ۲۰ خود به یک قدرت امپریالیستی تبدیل شد و در جنگ جهانی دوم با همان قدرت‌ها جنگید.

3. ایران در دوره صفویه و افشاریه

      •     امپراطوری تأثیرگذار: در مقاطع مختلف تحت نفوذ عثمانی و بعدها روس و انگلیس

      •     نمونه: نادرشاه افشار ابتدا در چارچوب حکومتی متزلزل (پس از صفویان) به قدرت رسید، با حمایت برخی قبایل تحت‌نفوذ عثمانی، اما بعد به شدت علیه عثمانی و روسیه جنگید.

4. ویتنام 🇻🇳

      • امپراطوری حامی اولیه: فرانسه

      • تغییر وضعیت: پس از سال‌ها مستعمره فرانسه بودن، ویتنامی‌ها در جنگ اول هند و چین (1946–1954) علیه فرانسه قیام کردند. بعدها نیز علیه آمریکا (جنگ ویتنام) جنگیدند.

5. ترکیه (پس از فروپاشی عثمانی) 🇹🇷

      • امپراطوری تأثیرگذار: متفقین (بریتانیا، فرانسه، یونان پس از جنگ جهانی اول)

      • تغییر وضعیت: جنبش ملی ترکیه به رهبری آتاتورک در ابتدا به نوعی محصول ضعف امپراطوری عثمانی و مداخله متفقین بود، ولی با تشکیل جمهوری ترکیه، این کشور به مقابله با نفوذ خارجی پرداخت.

6. مصر تحت رهبری جمال عبدالناصر 🇪🇬

      • امپراطوری حامی اولیه: بریتانیا

      • تغییر وضعیت: مصر تا دهه ۱۹۵۰ به‌شدت تحت نفوذ بریتانیا بود، ولی ناصر در 1952 قدرت را به دست گرفت و در 1956 کانال سوئز را ملی کرد و علیه نفوذ بریتانیا و فرانسه ایستاد.

7. هندوستان 🇮🇳

      • امپراطوری حامی اولیه: بریتانیا

      • تغییر وضعیت: در ابتدا بخشی از امپراطوری بریتانیا بود، اما با جنبش استقلال به رهبری گاندی و دیگران، در 1947 به استقلال رسید.

8. افغانستان در دوره امیر عبدالرحمن خان 🇦🇫

      • امپراطوری حامی: بریتانیا (در چارچوب بازی بزرگ)

      • تغییر وضعیت: اگرچه عبدالرحمن با حمایت بریتانیا به قدرت رسید، ولی بعد استقلال داخلی را تا حدود زیادی حفظ کرد و از دخالت خارجی پرهیز کرد. در دوره‌های بعدی، افغانستان بارها علیه نفوذ بریتانیا و سپس شوروی شورید.

یک مقدار به عقبتر برگردیم.

👑 کلئوپاترا و روم:

از اتحاد استراتژیک تا تقابل مرگبار

1. زمینهٔ تاریخی: مصر زیر سایهٔ روم

      • در سده اول پیش از میلاد، مصر تحت حکومت دودمان بطلمیوسی (یونانی‌تباران پس از اسکندر) بود.

      • بطلمیوسی‌ها، به‌ویژه در دوره‌های پایانی، عملاً به پادشاهان دست‌نشانده‌ای برای امپراتوری رو به گسترش روم تبدیل شده بودند.

      • روم کنترل غیررسمی بر سیاست و اقتصاد مصر داشت، و بدون موافقت رومیان، هیچ پادشاه یا ملکه‌ای نمی‌توانست قدرت را حفظ کند.

2. اتحاد با سزار – کلئوپاترا به‌عنوان متحد روم

      • کلئوپاترا با ژولیوس سزار متحد شد و از طریق رابطه شخصی و سیاسی با او، توانست رقبای داخلی (برادرش بطلمیوس سیزدهم) را شکست دهد.

      • در واقع، سزار کلئوپاترا را به قدرت رساند – این مرحله، مصر را بیش از پیش به یک دست‌نشاندهٔ رسمی برای روم تبدیل کرد.

      • رابطه آن‌ها فراتر از سیاست بود؛ آن‌ها صاحب فرزندی شدند (سزارین).

3. مرحلهٔ دوم: اتحاد با آنتونی و چرخش سیاسی

      • پس از ترور سزار، کلئوپاترا به جای حفظ رابطه با حاکمان جدید روم (مانند اکتاویان/آگوستوس)، به مارک آنتونی (یکی از سه فرمانروای روم) نزدیک شد.

      • آن‌ها اتحاد سیاسی و عاشقانه‌ای تشکیل دادند، و آنتونی به کلئوپاترا قدرت و قلمروهای بیشتری در شرق داد.

4. تغییر نقش: از متحد به تهدید برای روم

      • اکتاویان (رقیب آنتونی) ادعا کرد که کلئوپاترا قصد دارد با آنتونی یک امپراتوری شرقی مستقل و ضد روم بنا کند.

      • نبرد آکتیوم (31 ق.م) نقطهٔ اوج تقابل بود. نیروی دریایی آنتونی و کلئوپاترا توسط اکتاویان شکست خورد.

      • پس از آن، هر دو خودکشی کردند و مصر به طور رسمی ضمیمهٔ امپراتوری روم شد (30 ق.م).

نمونه ای دیگر در خاورمیانه محمد علی پاشا سردار دست نشانده ی عثمانی در مصر بود که بر علیه عثمانی  قیام کرد.

⚔️ محمدعلی پاشا و عثمانی: از والی وفادار تا دشمن خطرناک

1. آغاز کار: محمدعلی به‌عنوان نمایندهٔ عثمانی در مصر

      • محمدعلی، افسر آلبانی‌تبار ارتش عثمانی بود که پس از خروج فرانسوی‌ها از مصر (پس از ناپلئون) در سال 1805 با حمایت مردم و روحانیون مصر به‌عنوان والی عثمانی در مصر منصوب شد.

      • در ظاهر، او تحت فرمان سلطان عثمانی بود و مشروعیت خود را از امپراتوری عثمانی می‌گرفت.

      • در واقع، او از هرج‌ومرج سیاسی استفاده کرد و قدرت واقعی را در مصر در دست گرفت.

2. دوران اصلاحات و تثبیت قدرت (1805–1820)

      • محمدعلی به‌سرعت ساختار اداری و نظامی مصر را مدرن کرد – ارتش نیرومند جدید، مالیات کارآمد، کارخانه‌های نظامی و آموزش نوین.

      • مصر در این دوره عملاً خودمختار شد، هرچند هنوز به ظاهر جزئی از امپراتوری عثمانی بود.

3. دست‌نشاندگی فعّال: جنگ برای عثمانی در عربستان و یونان

      • او با فرمان سلطان عثمانی به سرکوب وهابی‌ها در عربستان (1811–1818) پرداخت و آنها را شکست داد.

      • همچنین در جنگ یونان شرکت کرد (1824–1827) و نشان داد که برای عثمانی می‌جنگد – اما در ازای این خدمات، امتیازات بیشتر می‌خواست.

4. تغییر مسیر: از خدمت به تقابل (1831–1841)

📌 مهم‌ترین نقطهٔ تقابل:

      • محمدعلی در سال 1831 به بهانهٔ عدم دریافت promised امتیازات (شام و بخش‌هایی از آناتولی)، به شورش نظامی علیه عثمانی دست زد.

جنگ محمدعلی و عثمانی:

      • ارتش او به فرماندهی پسرش ابراهیم پاشا، عثمانی را شکست داد و حتی تا نزدیکی استانبول پیش رفت.

      • سلطان عثمانی ناچار شد از روسیه و سپس از بریتانیا و اتریش کمک بخواهد تا محمدعلی را متوقف کنند.

5. پایان تقابل: محمدعلی به‌عنوان حاکم نیمه‌مستقل

      • پس از توافق بین‌المللی (کنوانسیون 1841):

      • محمدعلی به‌طور رسمی حق حکومت موروثی بر مصر را دریافت کرد.

      • اما ناچار شد دست از فتوحات بردارد و ارتش خود را محدود کند.

      • مصر دیگر از نظر فنی زیرنظر عثمانی بود، اما عملاً مستقل عمل می‌کرد – یک “دولت دست‌نشانده‌ی قدرتمند و نافرمان. نام محمد علی بعنوان کسی که مصر را از سلطه ی عثمانی بیرون کشید در تاریخ مصر به خوبی یاد میشود و برای جمال عبدالناصر الگو بود.

حال برگردیم  به رابطه ی اسراعیل و آمریکا

اعتماد اسرائیل به آمریکا همواره مشروط و وابسته به منافع مشترک دو کشور بوده است، نه یک اعتماد مطلق یا بدون قید و شرط.

اسرائیل از زمان تأسیس خود (۱۹۴۸) همواره یکی از نزدیک‌ترین متحدان آمریکا در خاورمیانه بوده است. آمریکا بزرگترین تأمین‌کننده کمک‌های نظامی، اطلاعاتی و سیاسی برای اسرائیل است. بنابراین از لحاظ حمایت نظامی و دیپلماتیک، اسرائیل تا امروز دلیلی جدی برای بی‌اعتمادی نداشته است.

اما اعتماد در سیاست خارجی یعنی چه؟

در سیاست خارجی، «اعتماد» بیشتر به معنی پیش‌بینی‌پذیری و ثبات در رفتار متحدان است، نه وفاداری احساسی. اسرائیل می‌داند که تا زمانی که منافع استراتژیکش با آمریکا هم‌راستا باشد، می‌تواند روی آن حساب کند. اما درک تل‌آویو از واشنگتن این است که این حمایت ممکن است در آینده تغییر یابد، و برای همین اسرائیل به‌طور موازی با کشورهایی چون هند، امارات، و حتی چین هم ارتباطاتی برقرار کرده است.

اسرائیل می‌تواند به آمریکا اعتماد کند، اما نه کورکورانه. این اعتماد بیش از آن‌که اخلاقی یا احساسی باشد، راهبردی و منفع‌محور است. دولت‌های اسرائیل همواره با آگاهی از تغییرپذیری سیاست آمریکا، گزینه‌های جایگزین و راهبردهای چندجانبه را در نظر می‌گیرند.

برگردیم به تاریخ تشکیل اسرائیل.

اسرائیل، بریتانیا و آمریکا: از حمایت تا چرخش نقش

1. مرحله اول: اسرائیلِ دست‌نشانده و پروژهٔ استعماری (تا 1948)

      • بریتانیا به عنوان امپراطوری حامی اولیه:

پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا کنترل فلسطین را در قالب “قیمومت فلسطین” از سوی جامعه ملل به دست گرفت.

      • اعلامیه بالفور (1917):

بریتانیا قول حمایت از «تشکیل یک وطن ملی برای قوم یهود در فلسطین» را داد؛ این گامی کلیدی در جهت صهیونیسم سیاسی بود.

      • حمایت تسلیحاتی و مهاجرتی:

در دهه‌های 1920 و 1930، بریتانیا با تسهیل مهاجرت یهودیان اروپایی به فلسطین و سرکوب قیام‌های عربی (مانند قیام 1936)، عملاً بستر را برای تشکیل اسرائیل آماده کرد.

2. مرحله دوم: تقابل با بریتانیا و استقلال (دهه 1940)

      • شورش علیه بریتانیا:

در اواخر دهه 1940، گروه‌های صهیونیستی مانند ایرگون و لهی که بریتانیا آنها را تروریستی می‌دانست، شروع به عملیات علیه نیروهای انگلیسی کردند. یکی از نمونه‌ها، بمب‌گذاری در هتل کینگ دیوید (1946) بود.

      • اعلام استقلال اسرائیل (1948):

بریتانیا که دیگر توان اداره فلسطین را نداشت، مسئله را به سازمان ملل سپرد و منطقه را ترک کرد. در این مرحله، اسرائیل عملاً علیه قدرت سابق شورید و مسیر استقلال خود را پی گرفت.

3. مرحله سوم: اسرائیل و آمریکا – از وابستگی به نفوذ (1948 تا امروز)

      • اوایل کار:

آمریکا بلافاصله پس از اعلام استقلال اسرائیل، آن را به رسمیت شناخت. کمک‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا به اسرائیل از دهه 1960 جهش یافت.

      • وابستگی نظامی:

اسرائیل بزرگترین دریافت‌کننده کمک نظامی آمریکا در جهان شد. تکنولوژی‌های پیشرفته، هواپیماهای جنگی و حتی کمک‌های اقتصادی گسترده‌ای از سوی واشنگتن ارائه شد.

      • نفوذ متقابل:

از دهه‌های 1980 به بعد، اسرائیل صرفاً یک کشور وابسته نبود، بلکه به یکی از مؤثرترین لابی‌ها در سیاست داخلی آمریکا (مانند AIPAC) تبدیل شد. امروز اسرائیل تا حدی در سیاست آمریکا نفوذ دارد که برخی آن را تغییر وضعیت از دست‌نشانده به اثرگذار می‌دانند.

آمریکا می‌تواند تا حد زیادی به اسرائیل اعتماد کند، اما این اعتماد مشروط است و احتمالاً با گذر زمان دستخوش چالش‌هایی خواهد شد — به‌ویژه در رابطه با منافع بلندمدت آمریکا در خاورمیانه و رقابت‌های جهانی.

چرا آمریکا تا امروز به اسرائیل اعتماد کرده است؟

۱. ثبات سیاسی و نظامی:

اسرائیل یک دموکراسی با ثبات، دارای ارتش پیشرفته و دستگاه اطلاعاتی قدرتمند است که با آمریکا همکاری گسترده دارد.

      2. هم‌راستایی استراتژیک:

در بسیاری از پرونده‌ها مثل جمهوری اسلامی در ایران ،سوریه، و ضدتروریسم، به نظر میرسد منافع دو کشور هم‌سو بوده‌اند( منظور از به نظر میرسد را در پایین توضیح میدهم).

      3. نفوذ لابی اسرائیل (AIPAC) در آمریکا:

نفوذ قدرتمند اسرائیل در سیاست داخلی آمریکا، به‌ویژه در کنگره، باعث شده سیاستمداران کمتر علیه اسرائیل موضع بگیرند.

اما چرا اعتماد آمریکا به اسرائیل ممکن است در آینده محدود شود؟

۱. رفتار مستقل و گاه ناسازگار اسرائیل

      • اسرائیل بارها بدون هماهنگی با واشنگتن دست به اقداماتی زده که به منافع آمریکا لطمه زده، مثلاً:

      • حملات یک‌جانبه به اهداف در سوریه یا ایران .

      • فروش فناوری‌های حساس به چین (که موجب نگرانی شدید آمریکا شد).

      • مخالفت علنی با سیاست‌های دولت اوباما درباره ایران (مثلاً سخنرانی نتانیاهو در کنگره در سال ۲۰۱۵ علیه برجام).

۲. تغییر اولویت‌های ژئوپولیتیکی آمریکا

      • آمریکا در حال کاهش تمرکز از خاورمیانه و متمایل شدن به آسیا-اقیانوسیه است (مهار چین).

      • در این شرایط، متحدی مانند اسرائیل که گاهی منافع خودش را بالاتر از منافع آمریکا قرار می‌دهد، می‌تواند به یک «شریک غیرقابل پیش‌بینی» تبدیل شود.

۳. افکار عمومی آمریکا در حال تغییر است

      • نسل جدید آمریکایی‌ها (به‌ویژه دموکرات‌ها و جوانان) در حال فاصله گرفتن از حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل هستند.

      • این تغییرات می‌تواند بر سیاست‌های رسمی آمریکا تأثیر بگذارد، و در نتیجه «اعتماد به اسرائیل» را در سطح نخبگان نیز زیر سؤال ببرد.

پس اگر به مطالب تاریخی که در بالا گفته شد برگردیم ، آمریکا نمیتواند کاملا به اسرائیل آینده اعتماد داشته باشد.

      • اعتماد آمریکا به اسرائیل مشروط است.

      • اگر اسرائیل بیش از حد مستقل و غیرهم‌سو با منافع آمریکا عمل کند، این اعتماد تضعیف خواهد شد.

      • در فضای جدید رقابت‌های جهانی (با چین، روسیه و غیره)، آمریکا نیاز به متحدانی دارد که رفتارشان قابل پیش‌بینی و همسو باشد. اسرائیل باید این پیام را دریافت کرده باشد.

پس در این بازی سیاست ،آمریکا از نقش جمهوری اسلامی بار دیگر میتواند برای کنترل کشور دیگری در خاورمیانه (ایندفعه  نه تنها اعراب منطقه بلکه اسرائیل) کمک بگیرد . اسرائیل که این موضوع را میداند در واقع از رسیدن جمهوری اسلامی به صلاح اتمی هراسان است. در واقع دشمن اصلی و واقعی  آینده در خاورمیانه برای آمریکا میتواند اسرائیل باشد نه جمهوری اسلامی( که در واقع هیچ وقت دشمن نبوده).

حکومتی مثل حکومت پهلوی میتوانست و میتواند یک حامی خوبی برای اسرائیلی که شوربختانه زمانی حکومتش به آن خاندان پشت کرد، باشد. اینرا آمریکا که زاده ی بریتانیای استعمارگر است هرگز نخواهد پذیرفت.

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *