مقدمه
پیش از هرگونه مذاکره با قدرتهای جهانی، لازم است به تاریخچه و ریشههای شکلگیری جمهوری اسلامی (ج.ا) نگاه کنیم. چرا پروژهای به نام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹ میلادی) به پیروزی رسید؟ پاسخ به این پرسش تنها در منافع مادی مانند نفت و فروش تسلیحات خلاصه نمیشود، بلکه باید به طرح کلانتری توجه کرد: ایجاد یک ایدئولوژی جدید به نام «اسلامیسم» برای کنترل خاورمیانه و بعدها جهان.
⸻
زمینههای تاریخی و فکری
هرچند اسلامیسم در دهههای اخیر به قدرت رسید، اما ریشههای آن بسیار عمیقتر است. بریتانیا از قرنها پیش، با حمایت از جریان مشروعهخواهی و ضد مشروطهخواهان در ایران و با استفاده از چهرههایی چون سید جمالالدین اسدآبادی در ترکیه و اخوانالمسلمین در مصر، بذرهای این ایدئولوژی را کاشت.
در ایران، با پیروزی مشروطهخواهان و اعدام شیخ فضلالله نوری، بریتانیا تنها توانست بهصورت محدود در اساسنامه مشروطه نفوذ کند. اما آنها و بعدها آمریکا، طی دههها از طریق کاشت عوامل و جاسوسان در دربار پهلوی تلاش کردند زمینه تغییرات بزرگتری را فراهم کنند. با وجود این، نیروی مقاومت وطندوستان ایرانی و اندیشمندان، این فرایند را برای مدتی متوقف کرد.
⸻
خطر اندیشهی ایرانی برای استعمار
ایران همیشه فراتر از یک کشور عمل کرده است؛ ایران یک خاستگاه اندیشه، فلسفه و تمدن بوده که تأثیری بیمانند بر تاریخ بشر داشته است. متفکرانی چون هگل، نیچه و حتی مارکس، ایران را سرچشمه تمدن میدانستند.
اما درست همین ویژگی، ایران را به خطرناکترین دشمن نظم استعمارگر غرب تبدیل کرد. اندیشهای که میتوانست ملتها را به بیداری، استقلالخواهی و بازیابی هویتشان برساند، برای سودجویان جهانی تهدیدی بزرگ بود. غرب از همان الگوهای آشنای خود استفاده کرد: تحریف آرمانها و فلسفهها. همانطور که اندیشهی آریایی نیچه به نژادپرستی و فاشیسم تحریف شد، آرمانهای شیعی که در ابتدا جنبشی علیه خلافت بغداد بود، به ابزاری برای تقابل صفوی و عثمانی و سپس وسیلهای برای کنترل منطقه تبدیل شد.
⸻
چرا ایران و نه هند یا چین؟
این پرسش مهمی است: چرا غرب از هند، چین یا حتی پاکستان چنین واهمهای نداشت؟ پاسخ در تفاوت بنیادین اندیشهای است. تمدن ایرانی حامل یک بینش فلسفی، انسانی و آرمانی است که میتواند فراتر از مرزهای خود اثر بگذارد. کمونیسم شوروی، هرچند تهدیدی موقت بود، اما نهایتاً در بازی ژئوپلیتیک غرب حل شد. اما اندیشهی ایرانی کهن، خطر احیای تمدن، فلسفه و معنویت اصیل را با خود دارد؛ چیزی که اگر از نو زنده شود، نظم موجود جهانی را تهدید میکند.
⸻
پروژهی خمینی و اسلامیسم بهعنوان ابزار نوین
پروژهی خمینی نهتنها برای ایران، بلکه برای کل خاورمیانه یک تغییر مسیر بود. اسلامیسم، بهویژه پس از فروپاشی شوروی، جایگزین کمونیسم بهعنوان «دشمن جهانی» شد. حملات تروریستی، سیاستهای کنترلی، قوانین امنیتی فرودگاهها و نظارتهای عمومی، همگی بخشی از این پروژه جهانیاند. خمینیسم، از نگاه سوداگران جهانی، بهترین ابزار برای فروبردن منطقه در جنگهای فرسایشی و جلوگیری از بازگشت ایران به جایگاه تاریخی و تمدنیاش بود.
⸻
مذاکره و خطر تحریف آرمانها
با توجه به این تاریخ و زمینه، مذاکره با قدرتهایی مانند آمریکا، چه با چهرههایی مانند ترامپ یا سیاستمداران دیگر، نمیتواند بهتنهایی منافع ایران را تامین کند. ایران، سرزمین آرمانهاست و ملت ایران همیشه برای آرمانهای خود زندگی کرده است؛ همین نقطهی قوت، وقتی تحریف میشود و در قالب مذهب تحمیلی یا سیاستهای پوپولیستی عرضه میشود، به نقطهی ضعف تبدیل میشود. بازگشت به آرمانهای اصیل ایرانی، یعنی بازگشت به هویت انسانی، معنوی و فلسفی که ایران را از دیگر ملتها متمایز میکرد.
⸻
نهایتا ، بازگشت به خود
راه بازگشت ایران به جایگاه تمدنی و تاریخی خود، از مسیر بازیابی هویت اصیل ایرانی میگذرد. این بازگشت به معنای بازگشت به گذشته نیست، بلکه به معنای احیای فلسفهای است که محور آن کرامت انسان، خردگرایی و معنویت است. تنها از این مسیر است که ایران میتواند دوباره الهامبخش ملتها باشد و نقش تاریخی خود را باز یابد. مذاکره بدون بازشناسی این هویت، تنها بازی در زمین قدرتهایی است که قرنهاست در تلاشاند اندیشهی ایرانی را خاموش کنند.
پایینده باشد ایران عزیزمان ❤️❤️❤️❤️❤️
Neofascim is yhe other riskfactor for human kind. WE already see countries and leaders with this kind of mindset. Islamic fascism in Iran is another form av the new fascism.