در جهانی که تاریکی و پلیدی، ساختار و سرشت نظامهای ظالم را شکل دادهاند، انتظار اصلاح از درون این نظامها چیزی جز فریب نیست. وقتی بنیادی با کژی و ستم بنا شده باشد، امید به اصلاح خودبهخودی، توهمی است که تنها به بقای همان ظلم کمک میکند. اینگونه امید، نه یک فضیلت، بلکه واکنشی دفاعی و روانی برای بقا در جامعهای تاریک و تهی از معناست—و در نهایت، فقط به حفظ و تقویت ددمنشان میانجامد.
اینجاست که خرد باید به یاری آید. خردی که با شناخت و تحلیل آغاز میشود—با شناسایی آنچه از شادی و کرامت فرد و جامعه میکاهد. امید واقعی، پس از این شناخت است که زاده میشود؛ امیدی که نه به سازگاری، بلکه به شور و انگیزهی مبارزه میانجامد.
البته این شعور و بیداری در افراد با سرعتی یکسان پدید نمیآید. برخی زودتر به آن میرسند، برخی دیرتر. اما باید دانست که رنج و اضطراب، بهتنهایی راهی بهسوی نجات نیست. فقر و بدبختی، جامعهای را دگرگون نمیکند؛ برعکس، آن را تضعیف کرده، در برابر دژخیمان خوارتر و تسلیمپذیرتر میسازد.
اگر افراد جامعه با خرد—که حاصل تفکر، تجربه، و شناخت تاریخی ملت خویش و دیگر ملتهاست—به این باور نرسند که ارزششان بسیار بیشتر از زیستن در خواری و بندگی است، سلطهی ظلم ادامه خواهد یافت. بیگانگی از تاریخ ایرانزمین و نشناختن تعادل و عدالت آریایی، سبب تداوم اسارت است.
امید واقعی از بیداری جوانان آغاز میشود. آگاهی تاریخی و مقایسهی گذشته و حال، بذر خرد را در نسل نو میکارد. با همین خرد است که از دل تاریخ تاریک، فروغی نو زاده میشود. و نباید فراموش کرد: ملت دلاور ایران، از همان نخستین روزهای آشوب ۵۷، ستیز با پلیدی را آغاز کردند—با صدها هزار کشته و تبعیدی که گواه آن است.
شادی، امید و جاودانگی؛ بنیادهای زندگی در فرهنگ ایرانی
در فرهنگ اصیل و واقعگرای ایرانی، شادی، امید و جاودانگی سه ستون بنیادین زندگی انسانیاند—نه فقط به عنوان احساسات، بلکه به عنوان نیروی محرکهای برای زیستن، بالیدن و رستن.
نمونهای آشکار از این جهانبینی را میتوان در روح و سرشت جاویدنام مجیدرضا رهنورد دید. او نه تنها در قامت یک قهرمان ملی، بلکه چون اسطورهای شاهنامهوار، مرز میان مرگ و زندگی را درنوردید و معنای جاودانگی آرمانی را عینیت بخشید.
مرگ، پایان نیست
در این نگاه، مرگ پایان کار نیست، بلکه آغاز جاودانگی است—نه فقط برای فرد، بلکه برای ملتی که با یاد و آرمان او دوباره زنده میشود. از این منظر، شهادت رهنورد نه یک پایان، بلکه سرآغازی است برای رستاخیز دوبارهی این نژاد شریف در مسیر رهایی، در گذر از قرون و نسلها.
⸻
امید
امید، نیرویی است که انسان را حتی در تنگترین بنبستها، به حرکت، پایداری و زیستن فرا میخواند:
• منبع انگیزه است؛
• در برابر یأس و فروپاشی میایستد؛
• با آینده گره خورده و نگاه به فردا را روشن میدارد؛
• بر پایهی باور به امکان تغییر، بهبود و پیروزی بنا شده است.
⸻
جاودانگی
جاودانگی، مفهومی است فراتر از زمان و مرگ. بیانگر:
• ماندگاری روح، اندیشه، نام و اثر انسان؛
• آرزوی دیرینهی بشر برای گذر از فنا؛
• ایمان به اینکه چیزی از انسان فراتر از عمر جسمانیاش ادامه مییابد؛
• و در عرفان ایرانی، تجلی وصال با حقیقت، معنا و آفرینش است.
⸻
پیوند امید و جاودانگی
آنجا که امید و جاودانگی به هم میرسند، عمق تازهای از آگاهی و انگیزه پدید میآید:
• امید به جاودانه شدن حق، عدالت و حقیقت؛
• ایمان به بیثمر نبودن رنجها و مبارزات انسان؛
• باور به ماندگاری راه، فکر و آرمان یک انسان آزاد؛
• و انگیزهای برگرفته از ریشههای فرهنگ، تاریخ و جهانبینی کهن ایرانزمین.
⸻
مجیدرضا رهنورد: اسطورهای از نژاد خورشید
مجیدرضا رهنورد، شیرمرد ایرانی، با بازگشت به ریشه و کردار قهرمانانهاش، نشان داد که:
«امید به پیروزی نهایی و جاودانگی نام و آرمان آنانی که برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی جان دادهاند، هرگز از یاد نخواهد رفت؛ بلکه در طی تاریخ، پرفروغتر و باشکوهتر خواهد شد.»
یاد او، همچون مشعلی در دل تاریکی، نه تنها نسل امروز، بلکه نسلهای آینده را به بیداری، شهامت و خویشتنشناسی رهنمون خواهد ساخت
مجيد رضا کاش بودی و میدیدی که کامیونداران صد و پنجاه و دو شهر ايران در اعتصاب هستند. بزودی تا روز زادروزت منتظر اعتراضات و اعتصابات بیشتریهستيم. به همه دوستات که کنارت هستند بگو که بیشتر مردم عادی چشم انتظار شاه در تبعيد خود هستند.