امید، نه به‌عنوان توهم، بلکه شعله‌ای برخاسته از خرد

31

در جهانی که تاریکی و پلیدی، ساختار و سرشت نظام‌های ظالم را شکل داده‌اند، انتظار اصلاح از درون این نظام‌ها چیزی جز فریب نیست. وقتی بنیادی با کژی و ستم بنا شده باشد، امید به اصلاح خودبه‌خودی، توهمی است که تنها به بقای همان ظلم کمک می‌کند. این‌گونه امید، نه یک فضیلت، بلکه واکنشی دفاعی و روانی برای بقا در جامعه‌ای تاریک و تهی از معناست—و در نهایت، فقط به حفظ و تقویت ددمنشان می‌انجامد.

اینجاست که خرد باید به یاری آید. خردی که با شناخت و تحلیل آغاز می‌شود—با شناسایی آن‌چه از شادی و کرامت فرد و جامعه می‌کاهد. امید واقعی، پس از این شناخت است که زاده می‌شود؛ امیدی که نه به سازگاری، بلکه به شور و انگیزه‌ی مبارزه می‌انجامد.

البته این شعور و بیداری در افراد با سرعتی یکسان پدید نمی‌آید. برخی زودتر به آن می‌رسند، برخی دیرتر. اما باید دانست که رنج و اضطراب، به‌تنهایی راهی به‌سوی نجات نیست. فقر و بدبختی، جامعه‌ای را دگرگون نمی‌کند؛ برعکس، آن را تضعیف کرده، در برابر دژخیمان خوارتر و تسلیم‌پذیرتر می‌سازد.

اگر افراد جامعه با خرد—که حاصل تفکر، تجربه، و شناخت تاریخی ملت خویش و دیگر ملت‌هاست—به این باور نرسند که ارزش‌شان بسیار بیشتر از زیستن در خواری و بندگی است، سلطه‌ی ظلم ادامه خواهد یافت. بیگانگی از تاریخ ایرانزمین و نشناختن تعادل و عدالت آریایی، سبب تداوم اسارت است.

امید واقعی از بیداری جوانان آغاز می‌شود. آگاهی تاریخی و مقایسه‌ی گذشته و حال، بذر خرد را در نسل نو می‌کارد. با همین خرد است که از دل تاریخ تاریک، فروغی نو زاده می‌شود. و نباید فراموش کرد: ملت دلاور ایران، از همان نخستین روزهای آشوب ۵۷، ستیز با پلیدی را آغاز کردند—با صدها هزار کشته و تبعیدی که گواه آن است.
شادی، امید و جاودانگی؛ بنیادهای زندگی در فرهنگ ایرانی

در فرهنگ اصیل و واقع‌گرای ایرانی، شادی، امید و جاودانگی سه ستون بنیادین زندگی انسانی‌اند—نه فقط به عنوان احساسات، بلکه به عنوان نیروی محرکه‌ای برای زیستن، بالیدن و رستن.

نمونه‌ای آشکار از این جهان‌بینی را می‌توان در روح و سرشت جاویدنام مجیدرضا رهنورد دید. او نه تنها در قامت یک قهرمان ملی، بلکه چون اسطوره‌ای شاهنامه‌وار، مرز میان مرگ و زندگی را درنوردید و معنای جاودانگی آرمانی را عینیت بخشید.

مرگ، پایان نیست

در این نگاه، مرگ پایان کار نیست، بلکه آغاز جاودانگی است—نه فقط برای فرد، بلکه برای ملتی که با یاد و آرمان او دوباره زنده می‌شود. از این منظر، شهادت رهنورد نه یک پایان، بلکه سرآغازی است برای رستاخیز دوباره‌ی این نژاد شریف در مسیر رهایی، در گذر از قرون و نسل‌ها.

امید

امید، نیرویی است که انسان را حتی در تنگ‌ترین بن‌بست‌ها، به حرکت، پایداری و زیستن فرا می‌خواند:
• منبع انگیزه است؛
• در برابر یأس و فروپاشی می‌ایستد؛
• با آینده گره خورده و نگاه به فردا را روشن می‌دارد؛
• بر پایه‌ی باور به امکان تغییر، بهبود و پیروزی بنا شده است.

جاودانگی

جاودانگی، مفهومی است فراتر از زمان و مرگ. بیانگر:
• ماندگاری روح، اندیشه، نام و اثر انسان؛
• آرزوی دیرینه‌ی بشر برای گذر از فنا؛
• ایمان به این‌که چیزی از انسان فراتر از عمر جسمانی‌اش ادامه می‌یابد؛
• و در عرفان ایرانی، تجلی وصال با حقیقت، معنا و آفرینش است.

پیوند امید و جاودانگی

آنجا که امید و جاودانگی به هم می‌رسند، عمق تازه‌ای از آگاهی و انگیزه پدید می‌آید:
• امید به جاودانه شدن حق، عدالت و حقیقت؛
• ایمان به بی‌ثمر نبودن رنج‌ها و مبارزات انسان؛
• باور به ماندگاری راه، فکر و آرمان یک انسان آزاد؛
• و انگیزه‌ای برگرفته از ریشه‌های فرهنگ، تاریخ و جهان‌بینی کهن ایران‌زمین.

مجیدرضا رهنورد: اسطوره‌ای از نژاد خورشید

مجیدرضا رهنورد، شیرمرد ایرانی، با بازگشت به ریشه و کردار قهرمانانه‌اش، نشان داد که:

«امید به پیروزی نهایی و جاودانگی نام و آرمان آنانی که برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی جان داده‌اند، هرگز از یاد نخواهد رفت؛ بلکه در طی تاریخ، پرفروغ‌تر و باشکوه‌تر خواهد شد.»

یاد او، همچون مشعلی در دل تاریکی، نه تنها نسل امروز، بلکه نسل‌های آینده را به بیداری، شهامت و خویشتن‌شناسی رهنمون خواهد ساخت

1 Comment

  • مجيد رضا کاش بودی و می‌دیدی که کامیون‌داران صد و پنجاه و دو شهر ايران در اعتصاب هستند. بزودی تا روز زادروزت منتظر اعتراضات و اعتصابات بیشتری‌هستيم. به همه دوستات که کنارت هستند بگو که بیشتر مردم‌ عادی چشم انتظار شاه در تبعيد خود هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *